در حال حاضر

سلام

در حال حاضر من و همسرم با هم هستیم.

بههش فرصت دادم.همسرم گفت بهم فرصت بده از این به بعدم رو ببین همونی می شم که می خوای.

 

برام دعا کنید.

این یک سال خیلی از لحاظ روحی اذیت شدم.

درد و دل

سلام.

می خوام درد و دل کنم.من از دوران نامزدیم ناراضی هستم.خواستم از نامزدم جدا شم ولی یکی از اعضا خانواده م حمایتم نکرد.

فقط اینو می دونم که سهم من از زندگی این نبود.از انتخابم پشیمونم.نه راه پیش دارم نه راه پس.

الان که دارم اینو می نویسم دارم گریه می کنم.

برام دعا کنید.

شما چطور؟

سلام

دلم برای اون روزایی که تو این وبلاگ فعالیتم زیاد بود و همش تو خانواده برتر مطالب رو می خوندم و نظرم رو زیر پست هاش می ذاشتم تنگ شده برای محبت دوستانی که هنوز هم منو فراموش نکردن.

دوست دارم بدونم شما تو این یک سال که فعالیت من کم شده چی کارها کردین؟

یه کم بیاین توضیح بدین.

چه تغییری تو زندگیتون ایجاد شده؟

من که ازدواج کردم و مشغول جشن عقد و خرید جهیزیه و دنبال خونه گشتن و  ... بودم

بیمارستانمم می رم و همچنان تو آی سی یو کار می کنم

زمانی که رفت و آمدها رو کم کرده بودن به خاطر کرونا چون تصادف کمتر شده بود مریض های ما هم خییییلی کمتر شده بود تو هر شیفت چند تا تخت خالی داشتیم ولی از وقتی دولت رفت و آمد و مسافرت ها رو آزاد گذاشت نه تنها تخت خالی نمی مونه واسمون و بعد اینکه خالی می شه بلافاصله پر می شه،  بلکه بعضی اوقات زنگ می زنن می گن می خوایم مریض بیاریم واستون ولی ما بهشون می گیم که تخت خالی نداریم یعنی دوباره انقدر شلوغ شده.

شما چی کار می کنید تو این روزها؟

پیج اینستاگرام منو کسی دنبال کرده؟

یاد مهربان بانو

سلام.

هر چند وقت یکبار می یام به اینجا سر می زنم بعضی اوقات که می بینم برام پیام اومده خوشحال می شم متوجه می شم هنوز افرادی هستن که به فکر من باشن و به یاد من باشن و این باعث افتخار منه که هنوز صفحه م دنبال می شه😊

 

اینستاگرام

سلام

پیج اینستاگرام مهربان بانو:

 

mahboobeh__mn

کرونا

سلام

با کرونا چی کار می کنید؟تو خونه می مونید و رعایت می کنید یا همه ی کارهاتون مثل خرید عید رو تو این ایام انجام دادید؟

ما که تو بیمارستانمون بیمار کرونایی داریم.

خدمه و پرستار و منشیمون هم کرونا گرفتن.

ماشین بابا

سلام.

امروز از اول صبحی اعصابم خورد شد.زنگ زدن گفتن امروز نیرو کم داریم شیفت می یای؟منم گفتم باشه می رم ولی بعدا پیش خودم گفتم شیفت هام زیاد بوده این ماه خب یکی دیگه شیفت بره.زنگ زدم به مسئول شیفت صبح گفت که حالا شما بیا ، سرپرستار باید یه فکری کنه به جای کمبودها.

همینطور که داشتیم صحبت می کردم یه دفعه صدای کوبیده شدن شنیدم(جا داره بگم که من و مادرم تو ماشین نشسته بودیم من جای راننده بودم پدرم ماشینشو به من داده بود یه کاری داشتم با مادرم رفته بودم انجام بدم.)

یه راننده ای خیلی خونسرد زد به ماشین و فرار کرد منم اصلا فکرشو نمی کردم طرف انقدررررر بووووووق باشه که راحت بزنه و فرار کنه.

مادرم پیاده شد آخر شماره پلاک رو دید.بعد که دقت کردیم همسایه روبه رویی دوربین داشت خونه شون زنگ زدیم که اگه رفتیم شورای حل اختلاف همسایه همکاری کنه دوربینو نشون بده.

خلاصه از صبح انگار بد آوردیم.عصر امروزم که باید شیفت برم😕

آرامش😍

 

 

 

 

🎶

 

 

بعد از مدتی تاخیر

سلام.

تو این مدتی که اینترنت ها رو قطع کردن فکر کردم کلا نمی تونم بیام وبلاگم رو چک کنم پیام ها رو جواب بدم چون همیشه عادت کرده بودم اول تو گوگل " بیان ورود " رو تو گوگل سرچ کنم بعد بیام وبلاگم.

الان یادم اومد خب چه کاریه، می تونم www.bayan.ir  رو  بالای گوشی سرچ کنم.

این شد که در اولین فرصت گفتم یه پیام بزارم و بگم که من حالم خوبه😃

امیدوارم شماها هم حالتون خوب باشه.وبلاگمو که چک کردم دیدم به به😋 تعداد دنبال کننده هامم زیادتر شده😊