ماشین بابا
سلام.
امروز از اول صبحی اعصابم خورد شد.زنگ زدن گفتن امروز نیرو کم داریم شیفت می یای؟منم گفتم باشه می رم ولی بعدا پیش خودم گفتم شیفت هام زیاد بوده این ماه خب یکی دیگه شیفت بره.زنگ زدم به مسئول شیفت صبح گفت که حالا شما بیا ، سرپرستار باید یه فکری کنه به جای کمبودها.
همینطور که داشتیم صحبت می کردم یه دفعه صدای کوبیده شدن شنیدم(جا داره بگم که من و مادرم تو ماشین نشسته بودیم من جای راننده بودم پدرم ماشینشو به من داده بود یه کاری داشتم با مادرم رفته بودم انجام بدم.)
یه راننده ای خیلی خونسرد زد به ماشین و فرار کرد منم اصلا فکرشو نمی کردم طرف انقدررررر بووووووق باشه که راحت بزنه و فرار کنه.
مادرم پیاده شد آخر شماره پلاک رو دید.بعد که دقت کردیم همسایه روبه رویی دوربین داشت خونه شون زنگ زدیم که اگه رفتیم شورای حل اختلاف همسایه همکاری کنه دوربینو نشون بده.
خلاصه از صبح انگار بد آوردیم.عصر امروزم که باید شیفت برم😕
سلام به شما
یه سوال
به نظرتون چند درصد دخترخانما اگه خواستگاری که پسر مورد علاقشونه ازشون بخواد سرکارنره قبول میکنن؟
خود شما باشید قبول می کنید که خانه دار باشید؟
میل به شاغل بودن( اونم بیرون از خونه و گاه طاقت فرسا بودن ) و گاه اصرار بر اون از طرف خیلی از دخترخانما به خاطر چیه؟
اصولا چرا گاهی بعضی خانما اونقدر که به شغل و شاغل بودن ( به شکل امروزی) اصرار دارن به ارزش و اهمیت خونواده و شوهر اهمیت چندانی نمیدن؟