مهربان

یه وبلاگ برای حرف های دل مهربان بانو

مهربان

یه وبلاگ برای حرف های دل مهربان بانو

مهربان

یه 👧دختر 👧 آروم

منوی بلاگ
کلمات کلیدی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

فانتزی

سلام.

می خوام در مورد فانتزی هام صحبت کنم.نمی دونم شاید روزی به واقعیت تبدیل شد.من تو وبلاگ قبلیم در مورد چادر مطلبی نوشته بودم دوستانی که وبلاگ قبلی من رو دیده بودن حتما یادشون هست.نوشته بودم که من دوست دارم چادر سر کنم ولی می خوام اول در مورد چادر و حجاب مطالعه کنم که وقتی تصمیمم رو گرفتم دوباره چادر رو کنار نذارم چون سال قبل چادر رو گذاشتم کنار.

حالا فانتزی من اینه که بعد از مطالعه چادر سر کنم و محجبه هم که هستم.بعضی از دخترها رو که می بینم حجاب کامل دارن و چادری هستن خیلی خوشم می یاد.دیگه اینکه دوستای چادری هم داشته باشم با هم بریم جمکران،مشهد،کربلا.نماز جماعت شرکت کنیم و هیئت بریم.یه جمعی رو تشکیل بدیم که فکر و عقیده هممون یه جور باشه و با هم هماهنگ باشیم و یک رنگ.

مثلا موسیقی حرام گوش نکنیم،عروسی هایی که پر از گناهه شرکت نکنیم.

دوستانی که باهاشون دوست هستم همه اهل مطالعه و کتاب خوندن باشن مثلا با هم قرار بذاریم اطلاعاتمون رو در اختیار هم قرار بدیم.به هم دیگه کتاب معرفی کنیم.امامزاده بریم.مزار شهدای گمنام بریم.با شهدا و اهل بیت و ائمه ارتباط برقرار کنیم و بهشون متوسل بشیم.

کارهای فرهنگی انجام بدیم و ...  .

این فانتزی من بود امیدوارم یه روز دیگه فانتزی نباشه و به واقعیت تبدیل بشه.

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۹۸/۰۴/۲۱
مهربان بانو

نظرات  (۳)

سلام
وااای چه فانتزی بچه مثبتانه ای😂
شهید نشی یه وقت😂
انشالله به همه ی فانتزیات برسی عزیزم🤗

پس بذار منم بگم
فانتزی روزای حال خرابیم که امروزم از اون روزاست اینه که
یه درخت سیب یا انار میبودم تو باغچه ی حیاطمون
اینجوری هم هر روز مامانم اینارو میدیدم و دلم واسشون تنگ نمیشد 
هم راحت میشدم از دغدغه های آدمیزادی
هعییی😕

پاسخ:
سلام به روی ماهت
شهید نشم👌😆😂
چه فانتزی جالبی
سلام  فانتزیی من اینه تو کنکور زبان 99 نظام قدیم رتبه برتر بشم
وشرایط عضویت تو بنیاد نخبگان پیدا کنم
تو رشته خودم انسانی رشته تاریخ یا علوم سیاسی در دانشگاه دولتی تحصیل کنم یعنی امیدوارم قبل از مرگم به اینا برسم وگرنه افسوس می خورم
الان برای این که برای زبان تخصصی به یه معلم نیاز دارم اما پول من واقعا کمه
400 هزار تومانه واقعا بعضی وقتا گریه میکنم به خاطر بی پولی به هدفم نرسم واقعا زوره همین مقدار پولو از مادربزرگم یواشکی گرفتم تا پدر ومادرم متوجه نشن وگرنه فاتحم خونده بود
الان کاغذ باطله هارو جمع میکنم و بطریی های کهنه ونون خشک قوظی کلا ضایعاتی برای فروش میدونم کمه ولی چاره یی نیس
بعدا تصمیم دارم هر موقع سر مادربزرگم خلوت شد ازش درخواست پول کنم
الان مهمون خیلی داره هر موقع اونا رفتن بهش میگم
ماهانه 100هزار تومان بهم میده
البته الان کار گیر نمیاد همون کارگریی کردن هم نیاز به پارتی داره اااااااااااا
برای درس زبان نیاز به معلم دارم اونم پول خیلی میخواد
بعضی وقتا خیلی غصه می خورم دلم پره ااا
پاسخ:
سلام
آره عزیزم بیشتر مشکلات از بی پولیه.
ان شالله به هدفت و آرزوت می رسی😊
۰۴ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۵۵ سِلناز خانوم
فانتزی شما تا حدی امکان پذیر است.و دست خودتونه.
ولی فانتزیی که من دارم، از نظر خودم هیچوقت امکان پذیر نخواهد بود.و دست خودم نیست‌.
ان شاالله فانتزی های همه مون یه روزی تبدیل به واقعیت شه‌.
😍
پاسخ:
سلام.الهی آمین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی